انتظار

بسم الله رحمان الرحیم من این وبلاگ را به خاطر حضرت مهدی می سازم

انتظار

بسم الله رحمان الرحیم من این وبلاگ را به خاطر حضرت مهدی می سازم

انتظار

بسم الله رحمان الرحیم من این وبلاگ را به خاطر حضرت مهدی می سازم

بایگانی
آخرین نظرات
نویسندگان

انتظار6

يكشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ب.ظ

ب- سازماندهی وکلا
چنانکه گفتیم نمایندگان و وکلای محلی امام(ع) در عصر غیبت-با اختیارات گوناگون و حوزه های فعالیت متفاوتی که داشتند- در مناطق تمرکز شیعیان مستقر بودند و هر چند در زمان پیشوای دهم و یازدهم این دسته از وکلا معمولاً توسط وکیل اول با امام(ع) تماس می گرفتند، اما در هر حال امکان ارتباط مستقیم با خود امام(ع) نیز برای آنان وجود داشت، ولی در عصر غیبت صغری امکان ارتباط مستقیم کلاً قطع گردید و وکلای فرعی و منطقه ای امام(ع) در بلاد مختلف –که اسمی عده ای از آنان قبلاً گذشت- ناگزیر منحصراً زیر نظر نایب خاص، انجام وظیفه می کردند و نامه ها و سؤالات و وجوه شرعی شیعیان را توسط نایب خاص به محضر امام غایب(ع) می رساندند. چنانکه قبلاً اشاره کردیم، در زمان سفارت ابو جعفر محمد بن عثمان، تنها در بغداد حدود ده نفر زیر نظر او فعالیت می کردند.
نواب خاص، در مقابل دریافت وجوه و اموال، قبض نمی دادند ولی شیعیان از وکلای دیگر قبض دریافت می کردند. بنا به نقل شیخ طوسی، در اواخر عمر محمد بن عثمان، شخصی به توصیه او، اموال مربوط به امام را به حسین بن روح می پرداخت و از او قبض مطالبه می کرد. به دنبال شکوۀ حسین بن روح از این بابت، محمد بن عثمان دستور دادکه از وی قبض مطالبه نشود و افزود: هر چه بدست ابوالقاسم برسد، به دست من رسیده است.
***
ج- اخذ و توزیع اموال متعلق به امام
نواب خاص امام، هر کدام در دوران سفرت خود، وجوه و اموال متعلق به آن حضرت را که شیعیان مستقیماً یا توسط وکلای محلی می پرداختند، تحویل می گرفتند و به هر طریقی که ممکن بود به امام(ع) می رساندند، یا در مواردی که امام(ع) می فرمودند مصرف می کردند.
در روزهای شهادت امام عسکری(ع) گروهی از شیعیان قم و بعضی دیگر از مناطق ایران وارد سامراء شدند و در آنجا از درگذشت امام(ع) آگاه گشتند. این گروه اموالی را از طرف شیعیان مناطق خود آورده بودند، تا تحویل امام(ع) بدهند و وقتی از جانشین امام عسکری(ع) پرسش کردند، بعضی ها جعفر[کذاب]، برادر امام(ع)، را نشان دادند. آنان طبق روال معمول، نشانی و خصوصیات پولها را از جعفر پرسیدند تا معلوم شود که وی دارای علم امامت است یا خیر؟ وقتی جعفر از پاسخ درماند، از تحویل اموال به وی خودداری کردند و ناگزیر به عزم بازگشت به وطن از سامراء خارج شدند.
در بیرون سامراء، پیک سری حضرت بقیۀ الله(عج) آنان را به محضر امام(ع) راهنمایی کرد و پس از تشرف به حضور امام (ع)، بعد از آنکه حضرت خصوصیات تمام پولها و اموال را بیان نمود، اموال را تحویل ایشان دادند. آنگاه امام فرمود:
بعد از این چیزی به سامراء نیاورید. من شخصی را در بغداد معین می کنم، اموال را به او می دهید و توقیع توسط او صادر می گردد.
از ان به بعد بود که امام(ع)، عثمان بن سعید را به نیابت خاص منصوب کرد و او در بغداد وظایف خود را آغاز کرد.
***
د- پاسخگویی به سؤالات فقهی و مشکلات عقیدتی
حوزه فعالیت نواب اربعه تنها به مواردی که شمردیم محدود نمی شد، بلکه دایرۀ فعالیت آنها شامل پاسخگویی به همه گونه سؤالات فقهی و شرعی، حل مشکلات عقیدتی و نیز مبارزه علمی با شبهاتی می شد که مخالفان مطرح می کردند و از این راه در تضعیف عقاید و پریشانی فکری شیعیان می کوشیدند.
نواب خاص، این وظایف را با استفاده از آموزشهای امام(ع) و دانش بسیار بالایی که داشتند، به بهترین وجه انجام می دادند. نگاهی گذرا به کارنامۀ سفارت این چهار شخصیت بزرگ، ابعاد گستردۀ کوششها و موفقیت های آنان را در این زمینه نشان می دهد.
آنان از یک سو، وسوسه های مربوط به انکار وجود امام(ع) را، از راههای گوناگون خنثی می کردند و در این راستا، گاه ناگزیر، پرده از دیدارهای سری خود با امام(ع) برمی داشتند و گاهی نیز توقیعی از سوی حضرت در این باره صادر می شد و امام در دفع شبهات مزبور به کمک آنان می شتافت.
از سوی دیگر، سؤالات فقهی و شرعی شیعیان را به عرض امام(ع) رسانده پاسخ آنها را می گرفتند و به مردم ابلاغ می کردند. به عنوان نمونه، می توان از توقیعی نام برد که توسط محمد بن عثمان صادر شده و طی آن به پرسش های اسحاق بن یعقوب در زمینه های گوناگون پاسخ داده شده است. همچنین می توان از توقیع مفصلی یاد کرد که در پاسخ به نمایندۀ مردم قم، محمد بن عبدالله جعفر حمیری ، صادر گردید.
از این گذشته، گاه، نواب خاص، مناظراتی با مخالفان انجام داده و آنان را محکوم می ساختند و تأکید می کردند که این پاسخ ها را از امام(ع) آموخته اند. چنانکه حسین بن روح، در یک مجلس مناظره، پاسخ شخصی را که در مورد امام حسین(ع) مطرح کرده بود، بصورت گسترده بیان نمود و فردای آن روز با اشاره به پاسخ مزبور، به یکی از شیعیان- که فکر می کرد پاسخ ها تراوش فکری خود اوست- اظهار داشت: اگر از آسمان سقوط کنم و طعمۀ مرغان هوا شوم یا باد تندی مرا به محل دوری پرتاب کند، در نظرم بهتر از این است که در دین خدا رای و نظریۀ شخصی خود را اظهار کنم. مطالبی که دیروز شنیدی از حجت خدا(ع) شنیده شده است.
همچنین وی در پاسخ پرسش یکی از متکلمان وقت در مورد عامل شهادت امام موسی بن جعفر(ع) و اینکه ایا پیشوایان معصوم همه، با شمشیر یا با مسمومیت درگذشته اند و نیز راز برتری حضرت فاطمه(س) نسبت به دختران دیگر پیامبر اسلام(ص)، توضیحات روشن و قانع کننده ای داد که تحسین دانشمند مزبور را برانگیخت و گفت: در این باره پاسخی از این بهتر و کوتاهتر از کسی نشنیده ام.
***
ه- مبارزه با مدعیان دروغین نیابت
مبارزه با غلات و مدعیان دروغین بابیت و نیابت و وکالت و افشای ادعاهای باطل آنان را نیز باید به فعالیت های نواب اربعه افزود. گروهی از افراد منحرف و جاه طلب با طرح مطالب بی اساس از قبیل ربوبیت و الوهیت ائمه، مقاماتی برای خود ادعا می کردند و به نام امام(ع) از مردم خمس یا وجوه دیگر را می گرفتند و این موضوع موجبات بد نامی شیعه را فراهم ساخته و مشکلاتی برای ائمه ایجاد می کرد.
در عصر غیبت صغری، علاوه بر اینها، افراد دیگری پیدا شدند که به دروغ مدعی سفارت و نیابت خاص امام(ع) بودند و در اموال متعلق به امام(ع) تصرف می کردند و در مسائل فقهی و اعتقادی، سخنان گمراه کننده بر زبان می راندند. اینجا بود که نواب خاص، با رهنمود امام(ع)، به مقابله با آنان برمی خاستند و گاه در طرد و لعن آنان از ناحیۀ حضرت توقیع صادر می شد.
ابو محمد شریعی، محمد بن نصیر نمیری، احمد بن هلال کرخی، ابو طاهر محمد بن علی بن بلال، حسین بن منصور حلاج و محمد بن علی شلمغانی از این گروه بوده اند.
شلمغانی قبلاً از علمای شیعه شمرده می شد و حتی کتابی به نام تکلیف نوشته بود، ولی بعدها به غلوّ و انحراف کشیده شد و افکاری کفرآمیز مطرح کرد. از آن جمله، بر روی نظریۀ حلول تأکید می کرد و می گفت: روح پیامبر اسلام(ص) در پیکر محمد بن عثمان(سفیر دوم) و روح امیر مؤمنان(ع) در کالبد حسین بن روح(نایب خاص سوم) و روح حضرت فاطمه(س) در بدن ام کلثوم، دختر محمد بن عثمان حلول کرده است.
حسین بن روح، این عقیده را کفر و الحاد معرفی کرده آن را از نوع عقاید مسیحیان در مورد حضرت مسیح(ع) شمرد و او را طرد نمود و با افشای افکار باطلش او را در میان قومش رسوا ساخت. با توجه به نقش تخریبی شلمغانی بود که در ذیحجۀ سال سیصد و دوازده، توقیعی توسط حسین بن روح در لعن و تکفیر و ارتداد او صادر گردید و سرانجام در سال سیصدو بیست وسه کشته شد.
***
غیبت کبری
چنانکه گفتیم، با درگذشت چهارمین نایب خاص امام دوازدهم(ع)، دوران غیبت کبری آغاز گردید. در این دوره، علمای واجد شرایط ، از سوی امام زمان(ع) نیابت عامّه دارند. چنانکه دیدیم، نیابت خاصّه عبارت از این است که امام(ع)، شخص خاصّی را با اسم و رسم معرفی کند و نایب خود قرار دهد، ولی نیابت عامّه این است که امام(ع)، شرایط و ضوابطی کلی را بیان کند تا در طول زمان هر فردی که آن ضابطه با او تطبیق کند، نایب شناخته شود و به نیابت از امام(ع)، در امر دین و دنیا، مرجع شیعیان باشد. امامان معصوم، بویژه حضرت حجت بن الحسن مهدی(عج) در روایات متعددی این شرایط را بیان فرموده و مسلمانان را در دوران غیبت کبری موظف کرده اند که به واجدان شرایط مزبور رجوع نموده و طبق دستور آنان عمل کنند. پاره ای از این روایات را ذیلاً از نظر مخاطبان محترم می گذرانیم:
1- عمر بن حنظله می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: اگر بین دو نفر از شیعیان بر سر قرض یا ارث اختلافی پیش آید و به حکومت و قضات[وقت] مراجعه کنند آیااین کار جایز است؟ امام(ع) فرمود: هر کس در مورد حق یا باطل به آنان مراجعه کند، در حقیقت به طاغوت مراجعه کرده و هرچه را به حکم آنان بگیرد، بطور حرام گرفته است، هر چند حق ثابت او باشد، زیرا آنرا به حکم طاغوت گرفته که خداوند امر کرده است به او کفر ورزند و انکار کنند، چنانکه در سورۀ نساء آیۀ 60 می فرماید:« یُریدونَ أن یَتَحاکَمُوا إلی الطّاغوتِ وَقَد اُمرُوا اَن یَکفُرُوا بِهِ » [ می خواهند طاغوت را به داوری بطلبند در حالی که به آنان دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند].
پرسیدم : پس چه باید بکنند؟
فرمود : باید نگاه کنند ببینند چه کسی از شما حدیث ما را روایت نموده و در حلال و حرام ما نظر افکنده و صاحب نظر شده و احکام و قوانین ما را شناخته است، او را به عنوان حاکم و صاحب رای بپذیرید، زیرا من او را حاکم بر شما قرار داده ام. اگر او بر اساس حکم ما حکم کند و کسی از او نپذیرد، حکم خدا را سبک شمرده و ما را رد کرده است و کسی که ما را رد کند، خدا را رد کرده است و این، به منزلۀ شرک ورزیدن به خدای متعال است...
این فرمان امام صادق(ع) یک فرمان کلی و عمومی است و مفاد آن شامل همۀ فقهای واجد شرایط می شود.
در صورتی که امام(ع) راضی نشود در یک اختلاف جزیی به قضات حکومت طاغوتی مراجعه شود، مسلماً راضی نخواهد بود سایر امور مسلمانان زیر نظر ستمگران باشد بلکه ادارۀ این امو ر ا زیر نظر فقیه عادل شیعه قرار داده است.
2- اسحاق بن یعقوب می گوید: از محمد بن عثمان(دومین نایب خاص حضرت مهدی)خواستم نامه ام را به پیشگاه امام(ع) برساند. در آن نامه مسائل مشکلی که داشتم پرسیده بودم. امام(ع) با خط خود جواب نوشتته بود. از جمله سؤالاتم این بود که در پیشامدها در عصر غیبت به چه کسی مراجعه کنم؟ امام(ع) در پاسخ این سؤال فرموده بودند:
و اما در حوادثی که رخ می دهد، به راویان احادیث ما مراجعه کنید. آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم.
با آنکه اسحاق بن یعقوب در این نامه در مورد وظیفۀ خود سؤال کرده، ولی امام(ع) به صورت عمومی پاسخ داده و وظیفۀ همۀ شیعیان را معین نموده است.
*** 

  • عباس شجاعی منش

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی